یه روز خوب و به یاد موندنی

حس من و تو

سالروز آشناییمون مبارک عزیزدلم

"یک لحظه دلم خواست صدایت بکنم

یادی ز وجود با صفایت بکنم

آشوب دلم به من چنین فرمان داد

در سجده بیفتم و دعایت بکنم"

یادش بخیر چه زود گذشت

دوسال پیش این اولین اسمسی بود که من بهت دادم

 

* بعدا نوشت : روز چهارشنبه برام یه روز پر از استرس بود ... جدی از بس فکرمیکردم که امروز چی میشه و چه جوری تموم میشه که مچ دستم درد گرفته بود بس که میترسیدم و جوش میزدم

ولی خوب خدارو شکر همه چی خوب بود ... وقتی بهت زنگ زدم  و گفتی جایی کار داری و دیرت میشه و نمیتونی بیای,دلم گرفت ولی قربون دلت بشم که زود نظرتو عوض کردی و  گفتی میای

وقتی دیدمت دلم میخواست زمان رو همون جا نگه دارم و بپرم تو بغلت  و یه عالمه ب و س ت کنم

ولی خوب به دلایل امنیتی دیدارمون چند لحظه بیشتر نبود ... و بعد ازاینکه هدیه ای که برات گرفته بودمو دادم خواستم برم ... با تعجب گفتی کجا؟؟؟ (الهی قربون حرف زدنت بشم من جیگرم) خیلی خوشم اومد ...

هیچ وقت اون روز یادم نمیره ...چهره ی مهربونت همش جلو چشمه.... میگما: علی ما اگه پیش هم باشیم مطمئنم هیچ کدوم از این بحثایی که الان ازهم دوریمو نمی کنیم ... چون همه بحث کردنامون درباره دور بودنمون از همه و دل تنگ بودنمونه ... من مطمئنم کنار هم خیلی خوشبخت میشیم

 دوست داشتم خاطره ی اون روز رو بنویسم تا هر وقت میخونمش چهره ی معصومت یادم بیفته ..."بابا معصــــــــوم"

علی من: دلم میخواست باهم عکس دونفره میداشتیم ... میذاشتم تو این پست و براش رمز میذاشتم و هی همه کامنت میذاشتن :"لطفا به منم رمز بده"

علی جونم ما خدا رو داریم ... همدیگرو داریم ... ایشالله میرسه که یه روز پیش هم باشیم و از باهم بودنمون لذت ببریم.خدا خیلی بزرگه علی... زمان همه چیزو حل میکنه... من دلم روشنه دردت به جونم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:,ساعت21:6توسط علی و مریم | |